سالها پیش، دوست من کری والاس هر چهارشنبه شب مهمانی شامی را در آپارتمان کوچکش در بروکلین برگزار میکرد که با نامی کمکم و ساده بود: سوپ. “این هفته به سوپ می روی؟” من از یک دوست در آخر هفته می خواهم. “می بینمت در سوپ!” وقتی در خواربارفروشی با کسی برخورد کردیم می گوییم.
برنامه هر سوپ ساده بود: سوپ بخور. اما هدفش این نبود – پیدا کردن یک دوست جدید، گفتگوی داغ درباره اخبار، شستن همه چیز با مایه گرم بود. همیشه نورهای بد خلق، طعم های غنی و غریبه های لذت بخش وجود داشت. این چیزی را فراهم کرد که از زمان شروع همه گیری گریزان تر شد: راحتی.
مهمانیهای شام راه سادهای برای ارتباط با دیگران ارائه میدهند، و در کتاب جدیدم، سالتی، از تصور حضور در یک مهمانی شام با نه نویسنده، هنرمند و متفکر زن تاریخی، لذت مشابهی داشتم. اما از نظر تاریخی، مهمانی های شام همیشه در مورد صلح و شادی نبوده اند. در واقع، در حالی که مردم همیشه برای تقسیم وعدههای غذایی دور هم جمع شدهاند، مهمانی شام زمانی منبع مهمی از اضطراب طبقاتی بود.
به گفته آلیس جولیه، جامعه شناس، نویسنده کتاب Eating Together: Food, Friendship, and Inequality، پس از جنگ جهانی دوم، طبقه متوسط آمریکایی که به سرعت در حال گسترش بود، لزوماً نمی توانستند خدمه خانه بخرند، اما آنها می توانستند چیزهای شیک تری مانند چینی بخرند. مهمانی های شام فرصتی برای نشان دادن تحرک رو به بالا و موهبت های اجتماعی و برقراری ارتباط با مردم به روشی فرصت طلبانه فراهم کرد. بیشتر شبکه سازی بود تا آرامش. به عنوان مثال، مردم ممکن است روسای خود را برای شام دعوت کرده باشند. ژولیر میگوید انگیزههای یک مهمانی شام پس از جنگ «بسیار ریشه در مدل آرمان طبقه اجتماعی غربی داشت».
اما پس از جنگ، طبقه متوسط مرفه تر شد و دلایل مردم برای دعوت مردم به شام تغییر کرد. ژولیر در تحقیقات خود با ده ها آشپز خانگی در سرتاسر آمریکا که بیشتر آنها رنگین پوست بودند مصاحبه کرد و دریافت که تصورات آنها از مهمان نوازی همه بر اساس یک ایده است. او میگوید: «هر فردی، مهم نیست که چه کاری انجام میدهد، میگوید این کار برای «آرامش مردم» است. «این چیزی نیست که امیلی پست (متخصص آداب معاشرت افسانهای) وقتی از مهماننوازی صحبت میکرد، منظورش را داشت و برای من، این کلید تکرار مدرن است. فضاهای بسیار کمی باقی مانده است که بتوانیم چنین آرامشی را با یکدیگر داشته باشیم.»
جروم برت، روانشناس بالینی که به طور گسترده در مورد اینکه چگونه میتوانند زندگی شما را نجات دهند، میگوید مزایای روانشناختی یک مهمانی شام مدرن واقعی است. انتظار، خنده، محبت جسمانی مانند در آغوش گرفتن و استراحت، سیستمهای مختلفی را در بدن فعال میکنند که به رفاه کمک میکنند. او میگوید که یک مهمانی شام «میتواند مدارهای «اراده برای زندگی» و «من عاشق زندگی کردن» را مانند هیچ چیز دیگری فعال کند.
با این حال، برانگیختن این احساس تعلق برای میزبان ها ممکن است دشوار باشد، به خصوص اگر حلقه اجتماعی آنها گذرا باشد، آنها یک آشپز عصبی هستند یا افرادی را که با یکدیگر غریبه هستند گرد هم می آورند. اینجاست که ایجاد نوعی تشریفات ساده – یک نسخه ملایم تر از پروتکل های سخت اواسط قرن – می تواند یک گردهمایی ساده را به یک مهمانی شام تبدیل کند.
پریا پارکر، نویسنده کتاب The Art of Gathering: How We Meet and Why It Matters، می گوید تعیین یک وعده غذایی برای مهمانان و میزبانان به طور یکسان آرامش ایجاد می کند. او میگوید: «هدف» فقط یک روش متفاوت برای گفتن است، «چه نیازی است که میخواهم مردم را دور هم جمع کنم؟» شاید خوش آمدگویی به یک دوست جدید در محله، جشن گرفتن یک موفقیت، امتحان یک دستور غذای جدید یا علامت گذاری یک مراسم اجتماعی با هم باشد. (چند سال، هر تابستان یک مهمانی بزرگ برگزار میکردم که تنها هدف آن خوردن یک جوش غولپیکر لو کانتری، با دستانمان، در گرما بود.)
تعیین هدف برای یک مهمانی شام ممکن است کمی سخت به نظر برسد، بیش از حد مانند ارسال دستور جلسه. اما پارکر به طور دیگری به آن فکر می کند. او میگوید که یک هدف «به افراد امکان میدهد تا حدی زمینه مشترک، یک داستان مشترک، یک روش مشترک برای دانستن اینکه در مورد چه چیزی صحبت کنند. این به افراد اجازه می دهد تا به روشی معنادار با هم ارتباط برقرار کنند، و زمینه اضافه شده به مهمانان کمک می کند تا در عصر مستقر شوند و از همراهی دیگران لذت ببرند. این چیزی است که دوست من کری با سوپ به خوبی انجام داد.
این بدان معنا نیست که غذا مهم نیست. آسایش نهایی یک مهمانی شام این است که همه میدانند که هدف آن با یک فعالیت اصلی همراه خواهد بود: خوردن شام. بدون آن عنصر منسجم، همه چیز به هم میریزد، همانطور که معروف در اپیزود «میهمانی شام» دفتر The Office نشان داده شد، که در حالی که مهمانان منتظر میمانند و منتظر میمانند و منتظر osso bucco موعود هستند، به داستانی ترسناک تبدیل میشود.
آشپزهای مختلف خانه قوانین اصلی خود را بر اساس آنچه که شخصاً به آنها آرامش می دهد تنظیم می کنند. جف چو، نویسنده و روزنامه نگاری که همچنین خبرنامه غنی از مواد غذایی «یادداشت های یک کشاورز باورمند» را می نویسد، وقتی دوستانش را دور میز می آورد، از میراث چینی خانواده اش استفاده می کند، که به معنای سرو هر وعده غذایی به سبک خانوادگی است. او میگوید: «این فقط مربوط به فرهنگ و سنت چین نیست، اگرچه این بخشی از آن است. «همچنین حس تعلق ایجاد می کند، زیرا به افراد اختیار می دهد. اگر از مارچوبه متنفر هستید، مجبور نیستید مارچوبه بخورید، برای شما از قبل آبکاری نشده است، مجبور نیستید آن را کنار بزنید یا نگران ظاهر آن نباشید.»
به طور مشابه، چارلز هانتر سوم – یک آشپز شخصی و توسعه دهنده دستور پخت که وبلاگ میز نمک را می نویسد – هنگام میزبانی شام به خاطرات خود از آشپزی خانواده جنوبی تکیه می کند. او که مرتباً در دوبلکس مادربزرگش ملاقات میکردند، میگوید: «من از شامهای یکشنبهای که ما میخوردیم، که در خانواده ما تشریفاتی بود، الهام گرفتم. هانتر اکنون علاوه بر سرگرمیهای خود، مهمانیهای شام پاپآپ نیز ایجاد میکند، و هدف این است که مردم احساس کنند در آن شام یکشنبه هستند، حتی اگر هرگز نرفتهاند. یعنی فراوانی و آشنایی. او میگوید: «من میخواهم آن احساس، آن جو، وجود غذای فراوان برای انتخاب مردم را برانگیزم». «راحتی خوردن چیزهایی که احساس آشنایی دارند، حتی اگر متفاوت باشند».
نوشتن کتابم در طول همه گیری همه گیر به من این امکان را داد که برخی از آن احساسات مبهم مهمانی شام را تداعی کنم. میتوانستم تصور کنم که تا آخر شب پشت میز مایا آنجلو نشستهام، خردههای بشقاب هلوی ادنا لوئیس را برمیدارم، مارتینیهای هانا آرنت را مینوشم، به داستانهای الا بیکر گوش میدهم، و گربهی خوشرنگ آگنس واردا را نوازش میکنم.
با این حال هیچ جایگزینی برای چیز واقعی وجود ندارد. و همانطور که ما به طور آزمایشی شروع به جسارت دوباره می کنیم، به دنبال راحتی و تعلق خاطر هستیم، ممکن است هیچ مرهم بهتری از یک مهمانی شام وجود نداشته باشد – این بار یک مهمانی واقعی. چیزی ساده، پر از هدف و زمینه، و ساختار یافته حول تشریفات کم اهمیت که آزادی و آرامش را برای شرکت کنندگان ایجاد می کند. برای چو، این فرآیند عمیق بوده است. او میگوید: «هدف من این است که هر کسی که دور میز است دوست داشته باشد با هم باشد.»
آلیسا ویلکینسون یک گزارشگر ارشد فرهنگی در Vox و نویسنده کتاب «نمکی: درس هایی در مورد خوردن، نوشیدن و زندگی از زنان انقلابی» است که در 28 ژوئن از کتاب Broadleaf Books منتشر شد.
🛈 منبع: سایت bon appetit
⌨️ ترجمه و ویراستاری: تحریریه اخبار مثبت